مشاوره رایگان

برای مشاوره رایگان لطفا در قسمت پایین سوالات خود را بپرسید.

کارشناسان ما در اسرع وقت پاسخ شما را خواهند.

نظرات (۲,۶۶۲)

  1. مهرانه رشت وند
    ۱۴۰۰-۱۰-۲۵

    ۰۹۱۲۱۷۶۳۱۹۸
    مهرانه رشت وند

  2. Ubreak
    ۱۴۰۰-۰۹-۲۰

    چجوری میتونم به والدینم بگم با تحقیر کردن من چیزی درست نمیشه 🙂

  3. پوران
    ۱۴۰۰-۰۹-۰۵

    سلام دختری ۲۶ساله هستم که دو سال فارغ التحصیل شدم و به دلیل فوبیا اجتماعی و نداشتن اعتماد به نفس نمی تونم وارد شغلی بشم .در این دو سال که بیکارم افسرده شدم.خسته شدم .نمیدونم چکار کنم؟؟

  4. ali
    ۱۴۰۰-۰۸-۱۰

    سلام و وقت بخیر .
    بنده آقا ۳۹ ساله هستم.حدود ۱۵ سال هست ازدواج کردیم.و یک فرزند ۱۱ ساله داریم.قبل از ذکر مشکل باید بگم ارتباط عاطفی من با همسرم بسیار بسیار قوی و خوب هست به طوری که بعد از این همه سال هنوز همدیگرو عاشقانه و واقعی دوست داریم.در طول این سالها مشکل جدی و حادی با هم نداشتیم (مشکلات جزئی و کم اهمیت بوده).
    اما مشکل بنده: من سالها قبل از ازدواج عاشق همسرم بودم و بنا به شرایط هیچوقت به ایشان نگفته بودم. بعد از رفع موانع از طریق واسطه به ایشان ابراز علاقه کردم و متوجه شدم که ایشان هم از سالها قبل به من علاقه داشتن.(ما رابطه فامیلی دور داریم که باعث میشد گاهی همدیگرو در مناسبتهایی ببینیم).
    بعد از اقدام من ایشان در همان ابتدا صادقانه به من گفتن که رابطه ای کوتاه مدت و گذرا در حدود یک یا دو ماه با شخصی داشتندکه یک سال قبل تمام شده. من هم گفتم ایرادی نداره.
    بعد از ازدواج هر چند وقت یکبار افکار بسیار بسیار منفی به ذهن من میاد و دچار عذاب روحی شدیدی میشم در خصوص اون رابطه. چندین و چند بار این احساسات من باعث تنش در زندگی ما شده.
    با توجه به توضیحات همسرم در خصوص اون رابطه که خیلی سطحی بوده و فقط از طریق تلفن و چند بار هم از پشت پنجره با ایشان صحبت میکردن و … ، اما این توضیحات توی ذهن من قابل قبول نیست و هیچوقت باور نکردم که رابطه ای به این صورت باشه.
    در ضمن من قبل از ازدواج با همسرم هیچگونه رابطه ای با کسی نداشتم.
    این مسئله باعث عذاب روحی شدیدی در من هست و همیشه در ذهن من این توضیحات قابل قبول نیست و فکر میکنم که این رابطه خیلی پیشرفته تر از این بوده.
    اگه امکانش هست کمک کنید از این عذاب خلاص بشم

  5. محمد افشاری
    ۱۴۰۰-۰۷-۲۵

    سلام
    پسر من ۱۹ سالشه. در دبیرستان استعداد های درخشان علامه حلی۱درست خونده و خیلی در خوندن درس پرتلاش است.
    توی کنکور ۹۹ رتبه دورقمی اورد و در رشته برق دانشگاه شریف توی اولین انتخابش قبول شد. الان ترم سومه.
    مشکلی که میخوام مطرح کنم و من و مادرش را نگران کرده اینه که تقریبا ۲۴ ساعته پای گوشی و لپ تاپه. شب تا صبح بیدار میمونه و برنامه خواب مرتبی نداره. حتی غذایش را سرمیز نمیاد و بعد از اینکه سرد شد مادرش میبردتو اتاقش بهش میده. شبها از بس بیداره فکر میکنیم صبح ها از کلاسش جا میمونه ( کلاس آنلاین) البته نه همه کلاسها. و وقتی علت از دست دادن کلاس را ازش میپرسیم میکوید کلاس مهمی نبود. از آنجا که ممکن است این رفتارش ما رو نگران میکنه و آینده تحصیلی اش رو در خظر می بینیم خیلی نگرانیم. بیشتر اوقاتی که کلاس نداره سرش توی شبکه های تلگرام و واتساپ و اینستاگرام است و با همکلاسیهایش نیز از اونجا ارتباط داره. بیشتر مسائل مرتبط با درسش رو از طریق شبکه های اجتماعی با دوستاش مرتبط است ولی اوقات زیادی هم صرف سایتهای دیگر و موزیک و جک و این جور چیزا میکنه.
    ما چگونه با این پسرم برخورد کنیم تا هم احساس نکند داریم تو کارش مداخله میکنیم و هم نگران تلف شدن و به بیراهه رفتنش نباشیم؟
    غرورش و استقلال در تصمیم گیریش را حفظ کنیم و نگرانی ما از خطر کوتاهی او در درس خواندن نیز نداشته باشیم.
    با تشکر از زمانی که صرف مطالعه این مطلب و پاسخ و راهنمایی میکنید
    محمد افشاری

    • Admin
      ۱۴۰۰-۰۷-۲۶

      سلام وقتتون به خیر تصور من اینه که فرزندتون تا حد زیادی خودش متوجه فعالیتهاش هست و پیشینه ایشون کاملا نشون مده که حتی در بحرانهای سنین گذار از نوجوانی به جوانی ایشون تونسته خوب عمل کنه البته هرزمانی هرکسی ممکنه از اهدافش دور بیفته اما باید بدونین که با تکرار و کنترل مشکل حل نخواهد شد خیلی خوبه باهاش در قالب بسیار دوستانه صحبت کنین و نمونه هایی از افرادی رو که علیرغم موفقیتهای قبلی درگیر مسائلی شدن رو براشون مطرح کنین حتی مواردی که بعد از ورود به دانشگاه به واسطه درس نخوندن مشروط شدن و سایر مسائل .بدون تندی و برخورد باهاش صحبت کنین سعی کنین به سمت یه ورزش یا برنامه مفرح بره به این ترتیب من فکر میکنم زمانشون تا حدی با برنامه ریزی بیشتر هدایت خواهد شد.

    • Admin
      ۱۴۰۰-۰۸-۰۱

      سلام وقتتون به خیر البته که نگرانی داشتن در مورد فرزندان همیشگیه و موفقیتهای فرزندتون کاملا نشون میده که خداروشکر سالهای پرنگرانی رو با موفقیت پشت سرگذاشته اما خوب البته در هرسنی ممکنه احتمال بی توجهی به اهداف وجود داره بنابراین بدون تندی و پرخاش براش فضایی دوستانه در منزل فراهم کنین که کمتر سراغ برنامه های متفرقه بره گذروندن زمانهایی با فرزندتون و تذکرهای هرازچندگاه ملایم میتونه ایشون رو متوجه مسائل بکنه و به منزله ی تلنگر براش خواهد بود.البته تاکید میکنم مقدار زیادی بهش اعتماد کنین اما چاره حل این نگرانی قطعا با دلواپسی شما حل نخواهد شد ضمن اونکه کنترل نامحسوس ایشون رو دارین اما بهش اعتماد به نفس بدین و بذارین بفهمه باورش دارین این حفظ اعتماد به نفس و عزت نفس فرزندتون به مقدار زیادی ایشون رو از انچام خطا دور میکنه چون نمیخواد والدینش رو ناامید بکنه.

  6. هانیه معرف /فاطمه عسکری پور
    ۱۴۰۰-۰۷-۰۴

    سلام من ۲۴ سالمه و دو سالی می‌شود که خیلی به دور و بریام حسادت می کنم مخصوصا به همسن‌های خودم و مدام فکر می‌کنم از همه پایین‌تر هستم اما از این وضعیت اصلا راضی نیستم و اذیت می‌شوم. نمی‌دانم چگونه حسادتم را کنترل کنم مثلا فکر می‌کنم از همه زشت‌ترم در صورتی که اینطور نیست البته دوستانم بعضی اوقات یه حرکاتی از خودشان نشان می‌دهند که خیلی اذیت می‌شوم مثلا اگه در جمعی باشیم کسی به من بگوید خوشگلی آنها به طرز کنایه‌آمیزی می‌خندند که به من حس بدی دست می‌دهد. لطفا کمکم کنید؟؟؟

    • Admin
      ۱۴۰۰-۰۷-۰۶

      سلام وقتتون به خیر بهتره به جای اینهمه اهمیت دادن به اطرافیان کمی خودتون و توانمندیهاتون رو پیش رو داشته باشین اینکه دیگران در مورد ما چه فکری میکنن واقعا اهمیتی نداره و در زندگی ما قطعا اثری نخواهدداشت روی نقاط مثبت خودت تمرکز کن و در چهت تقویت اونها قدم بردار بعد از مدتی این اتفاق خواهد افتاد که میبینی باعث تعجب خودت و دیگران هستی میدونم متوجهی که هرکسی دارای یه سری علایق و استعدادها هست بنابراین با تقویت نقاط مثبت هرفردی میتونه خودش رو بالا بکشه و باعث حیرت خودش و اطرافیان بشه.

    • Admin
      ۱۴۰۰-۰۷-۱۷

      سلام وقتتون به خیر من واقعا نمیدونم از دوسال پیش که اشاره کردین واقعا آیا مسئله خاصی باعث پیدایش این حس در شما شده یا خیر ؟اا علت هرچی که هست در درجه اول باید سعی کنین با تمرین و به مرور به نظرات اطرافیانتون بی اهمیت بشین باور کنین واقعیت اینه که درصد کمی از آدما هستن که اصلا ممکنه ظاهر ما رو توجه بکنن و تازه این اتفاق هم بیفته اونهمه مهم نخواهد بود و در زندگی ما تاثیر چندانی نخواهد داشت .در واقع شما با مشکل عدم اعتماد به نفس مواجه هستین به جای فکر کردن به اینکه کی داره در مورد شما چه فکری میکنه به این فکر کنین که چه قابلیتهایی دارین و کجاها میتونین خودتون رو تقویت کنین و اینکه الزاما خنده اطرافیان کنایه آمیز نیست کمی عینک بدبینی رو کنار بزنین و به تقویت مهرتهاتون بپردازین.

  7. نیما معرف بنده فاطمه عسکری پور
    ۱۴۰۰-۰۷-۰۴

    سلام وقت شما بخیر ،مجرد ۳۴ ساله‌ای هستم. بیش از حد روی ظاهرم حساسم. این موضوع تمام زندگی مرا تحت تاثیر خود قرار داده و نمی‌دانم باید چه کنم؟

    • Admin
      ۱۴۰۰-۰۷-۰۶

      سلام وقتتون به خیر اینکه هرفردی سعی کنه به خود برسه و به ظاهرش اهمیت بده خوبه و عالی اما البته نباید حالت افراطی داشته باشه چون قطعا اذیت خواهی شد باید ببینی دوست داشتم ببینم صرفا نوع پوششت برای خودت مهمه یا به چهره و نوع حرکاتتم اهمیت میدی؟در مجموع توجه اگه جنبه افراطی به خودش بگیره هم جنبه اتلاف وقت خواهد داشت هم میل به سمت وسواس فکری خواهد کرد پس به شدت تاکید میکنم کمی در بجث زمانبندی سعی کنین به جای صرف وقت برای ظاهر به موارد درونی و استعدادهات اهمیت بیشتری بدی جنبه های هنری یا ورزشی موارد ارزشمندی هستن که خوبه بیشتر بهشون بپردازی و در تقویت اونا تلاش کنی.

    • Admin
      ۱۴۰۰-۰۷-۱۷

      سلام وقتتون به خیر عوامل زیادی روی اهمیت بیش از حد به ظاهر میتونن موثر باشن مثل محیط کار وزندگی فرد که البته خیلی هم بدنمیتونه باشه ظاهر مرتب و آراسته تمایل هرفردی هست البته به شرط اینکه جنبه ی وسواس به خودش نگیره.از همین الان با خودتون تصمیم بگیرین ضمن مرتب و خوش پوش بودن همیشگی تا حد زیادی سعی کنین با این مسئله کنار بیاین و بی دلیل زمان و انرژی خودتون رو صرف رسیدگی افراطی به ظاهرتون نکنین اینکه بعد از کلی صرف وقت برای یه پوشش ساده ممکنه چقدر خودتون دچار کاهش انرژی بشین یه واقعیته و اگه علی رغم تمام این توصیه ها نتونین چنین موردی رو محدود کنین بدنیست برای کمک بهتر به حل این قضیه با یه مشاور به شکل مستمر در ارتباط باشین.

      • ستایش
        ۱۴۰۰-۱۲-۰۷

        سلام وقتتون بخیر من ۱۷ سالمه،سال آخر دبیرستان رشته هنر هستم.مشکلم از همون اوایل دبیرستان شروع شد.ولی شدید نبود ولی الان شدیدن باعث شده که تو زندگیم استوپ کنم.حوصله هیچ کاری رو ندارم انگیزه ای برای کارام ندارم.حتی دیگه هیچ انگیزه ای برای انجام کارایی که دوست دارم ندارم.کارای مدرسم انجام نمیدم حوصله ندارم.قبلا اینجوری نبودم.حتی افت تحصیلی داشتم ،با اینکه همیشه با اینکه بازیگوش بودم ولی درسم خوب بود.قید همه چیو انگار زدم خودمم نمیدونم چی میخوام .فقط فکر میکنم کل روز در حال فکر کردن ولی به نتیجه ای نمیرسم.با دوستام ارتباطمو کم کردم.بیرون کم میرم.حوصله هیچیو ندارم.وقتی کسی بهم چیزی میگه زود بغضم میگیره ناراحت میشم.زود بهم برمیخوره قبل اینجوری نبودم عصبی میشدم ولی الان فقط بغض وناراحتیه.یا گریه.
        سوالم اینه من باید چیکار کنم از این وضعیتی که دارم خسته شدم؟

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود به سایت

اگر می خواهید در وبسایت عضو شوید لطفاً از اینجا عضو شوید.

عضویت در سایت

[wc_reg_form_bbloomer]

در صورتی که قبلاً عضو شدید از اینجا وارد شوید.