ترس چیست؟
برگرفته از کتاب «فلسفه ترس» اثر لارس اسنوسن به ترجمه خشایار دیهیمی/ نشر گمان
لارس اسنوسن در کتاب «فلسفه ترس» در تلاش است تا ماهیت این احساس قلبی را بشناسد و آن را واکاوی کند. او این کار را با نگاهی همه جانبه که علوم مختلف مانند سیاست، جامعهشناسی، ادبیات را در بر میگیرد، انجام میدهد. کتاب «فلسفه ترس» هفت فصل دارد که در این مقاله خلاصهای از چند فصل اول آن را بررسی میکنیم.
فصل اول: فرهنگ ترس
ترس بدل به احساسی شده است که بر عموم و فضای عمومی مسلط شده و شماری از دانشمندان علوم اجتماعی اکنون مدعی هستند که بهترین توصیف برای جامعه امروزی همان فرهنگ ترس است. ترس از نظر فرهنگی عینکی ذره بینی شده است که جهان را از پشت آن نگاه می کنیم. ظاهراً ترس از امور بنیادین بشری است و بسیار بعید است که تصادفی بوده باشد. نخستین احساسی که در کتاب مقدس از آن یاد می شود ترس است. وقتی که آدم میوه درخت دانایی را میخورد و متوجه میشود که برهنه است احساسی که پیش از شرم به سراغش میآید، ترس است. ما عریان و غیرمجهز پا به دنیا میگذاریم و تا پایان عمرمان همین گونه بیدفاع میمانیم. پدیدههای گوناگونی هستند که باید مراقب شان باشیم و از آنها بترسیم اما مسئله اینجاست که به نظر میرسد ما همه چیز را از منظر ترس میبینیم. ترس راه را برای ارسال پیامهای سیاسی هموار میکند و میتوان با توسل به آن مخالفان را با یادآوری مداوم خطر به قدرت رسیدن آنها از میدان به در کرد. همه اعصار و دورهها ترس های خاص خودشان را داشتهاند اما ترس چیزی را عوض نمیکند امروز در این بخش از جهان که زندگی میکنیم، دیگر کمتر کسی به اندازه گذشته از عذاب ابدی در هراس است. اما تعداد کسانی که از سرطان تروریسم و فاجعههای زیست محیطی در هراس هستند نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده است.
فصل دوم: ترس چیست؟
در این فصل نویسنده میکوشد تا مشخص کند که ترس واقعا چه نوع پدیدهای است. به همین منظور ابتدا به این سوال پاسخ میدهد که یک احساس به طور کلی چیست. بنابراین دیدگاههای متفاوتی را در این باره از فیلسوفان و جامعهشناسان غربی مطرح میکند.
دلیل اینکه چرا ترس به صورت پدیدهای تکاملی ظهور کرده است کاملا روشن است: موجودی که فاقد قوهی ترس است، بخت کمتری برای بقا و محافظت از خویش دارد. روشن است که ترس غالبا میتواند فریادرس باشد.
ما انسانها ممکن است از خیلی چیزها بترسیم. ترس ما دامنه بالقوه بسیار وسیع تری از هر حیوان دیگری دارد. ما به محض اینکه از خطری خبردار میشویم، فرقی نمیکند که آن خطر چقدر دور از ما باشد، غالبا آن را تهدیدی برای خودمان به حساب میآوریم. و مهمتر از آن ما تهدیدهای خیالی بیشماری را میسازیم. مثلا ترس همیشه با پیشنگری و آیندهبینی نسبت به درد و صدمه و مرگ احتمالی توام است. ارسطو میگوید ترس نوعی احساس ناراحتی و بیقراری است که از فکر مواجه شدن با بداقبالیهای ویرانگر یا دردناک در ما ایجاد میشود.
ترس رابطهی نزدیکی با عدم یقین دارد. این عدم یقین را میتوان ویژگی بنیادین هستی و زندگی انسان خواند. در ترس یک قطعیت بنیادین هستی من آشکار میشود، یعنی این واقعیت که من در معرض خطر هستم. این ترس خودش را به صورت احساس عدم اطمینان و یقین مینمایاند، احساس اینکه خطرهایی احتمالی هست که ممکن است بیهشدار قبلی با آنها مواجه شویم، احساس اینکه جهان جای ناامنی است. این نوع ترس شیوه ای از نگریستن به جهان است، جهانی که در آن آسیبپذیری خود شخص حرف اول را میزد.
فصل سوم: ترس و خطر(ریسک)
آنتونی گیدنز، جامعهشناس بریتانیایی، پُست مدرنیسم را «فرهنگ خطرآکند» توصیف میکند. منظور او از این توصیف این نیست که امروزه انسانها بیش از گذشته در معرض خطر هستند، بلکه منظورش این است که انسانها امروزه آگاهی متفاوت و بیشتری از این خطرها دارند. در این جامعهی خطرآکند، شهروندان با نوعی ترس زندگی میکنند که نوعی نگاه به جهان است. جامعهی خطرآکند یک جور فرهنگِ ترس است.
ما در تلاش برای چارهاندیشی در برابر خطرهایی که احاطهمان کردهاند، غالبا راههایی را انتخاب میکنیم که خودشان بدتر از آن مشکلی هستند که با آن دست و پنجه نرم میکنیم.
خطرها پیش از آنکه فرد یا افرادی که مسبب آن خطر هستند یافت شوند، توجه ما را به خود جلب نمیکنند. در اروپای قرون وسطا، کیفیت آب آنقدر نازل و بد بود که خطری جدی و دائمی برای سلامتی افراد محسوب میشد، اما این خطر فقط زمانی بدل به مسئلهای مورد توجه عموم شد که شخصی دریافت که میتوان یهودیها را متهم به مسموم کردن منابع آب کرد.
انسانها خطرآگاه هستند چون زندگیشان پیشبینیناپذیر و در معرض خطرهای گوناگون است. مشکل اینجاست که خطرآگاهی ما غالبا به شکلی سیستماتیک تصویری تحریفشده و کج و معوج از جهان به ما میدهد. مثلا، ما میل داریم در مورد علتهای مرگی که دربارهشان جار و جنجال میشود، مثل مرگ بر اثر مسمومیت غذایی و قتل به راه اغراق برویم. بر همین وجه، علتهای مرگی که جار و جنجالی در پی ندارند، مثل آسم و دیابت توجه ما را جلب نمیکنند و از کنارشان به سادگی میگذریم.
در جهانی محتاط، آینده بیشتر در سیطره خطرها قرار میگیرد تا در سیطره امکانها. تهدیدهای آتی بدل به سبب تغییرات فعلی میشوند. در چنین جهانی ما با «غایتی» زندگی میکنیم که دائما به سمت فاجعه سوق داده میشود. اگر تهدیدی برطرف میشود، همیشه بیشمار تهدید تازه جایش را میگیرند. حد و حدود ممکن نبرد با همه این خطرها مرزی نمیشناسد. علیالاصول ترس خودش به خودش دوام میبخشد.
فصل چهارم: جذابیت ترس
ترس به جهان رنگ میدهد. جهان بدون ترس جهانی سخت ملالآور است. اگر از نظر بیوشیمیایی بگوییم، ترس همخانوادهی کنجکاوی است و به همین دلیل است که فیلم های پُرهیجان و تجربههای هیجانانگیز اینقدر سرگرمکننده و خوشایند هستند.
تماشای یک فیلم ترسناک یا یک بازی کامپیوتری وحشتآفرین، راههای امنی برای تجربه خطر هستند. آسکار وایلد مینویسد هنر بیانگر واقعیت، یعنی خود زندگی است، اما در شکلی رامشده، به نحوی که دیگر آسیبی به ما نمیرسد. برای همین است که باید هنر را بر زندگی مرجح داشت.
اما بسیاری از افراد در ضمن دوست دارند خودشان را در موقعیتهایی قرار دهند که خطرها واقعی هستند؛ اگرچه در اشکالی نسبتا کنترلشده. به عبارت دیگر، در این حالت ما خودمان را از منظر مشاهدهگر خارج میکنیم و منظر کسی را که در موقعیت مشارکت دارد اختیار میکنیم. مثالش همان ورزشهای ماجراجویانه است.
مشکل میتوان جهانی را که به کلی عاری از ترس است، تصور کرد که جای خوشایند و جالبی باشد. در جهانی که از هر جهتی امن است، ترس میتواند ملال را بتاراند. احساس ترس میتواند تاثیری نشاط بخش داشته باشد. همانگونه که ژان دلمو، از مورخان تاریخ دین، در پژوهش جامعش درباره ترس و گناه در فرهنگ غربی از قرن سیزدهم تا قرن هجدهم مینویسد، ترس، هم یک جنبه ویرانگر دارد هم یک جنبه سازنده؛ ترس هم میتواند شما را زمین بزند هم میتواند دریچه تازه و بهتری به روی جهان و رابطهتان با آن بگشاید.
محمد مهدی قادری
1401-03-09به نظرم به تعداد انسان های کره زمین ترس وجود داره اما ترس هر فرد با دیگری متفاوته ، گاهی اوقات قبل از اون که موضوعی پیش بیاد ما اعتمادمون رو نسبت به خودمون از دست میدیم حتی زمانی که نمیدونیم با اون رو به رو بشیم یا نه !
که این موضوع در شرایط و افراد مختلف متفاوته برای این که بتونید به ترس هاتون غلبه کنید باید بتونید بیشتر به خودتون اعتماد کنید .
عارفه قباخلو
1401-02-31ترس یک احساس است که به واسطه تهدید شدن ومورد تهدید قرار گرفتن در انسان به وجود میاد اگر همیشه از موقعیت هایی که باعث ترس انسان میشه دوری کنیم ممکنه ازکارهایی که می خواهید یا باید انجام دهید، دست بکشیم شما نمی دانید که آیا اوضاع همیشه به همان شکلی که انتظار دارید بد است بنابراین فرصتی را برای دست یافتن به نحوه مدیریت ترس خود و کاهش اضطراب را از دست می دهید. اگر این الگو را پیش بگیریم مشکلات اضطراب افزایش پیدا میکنه وقرار گرفتن در معرض ترس ها خود می تواند روشی مؤثر برای غلبه بر اضطراب باشد
شیماتابان
1401-02-31و این واقعیت وجود دارد که مغز هر گاه که اتفاقی در یک وضعیت ترسناک می افتد به عنوان یک پیامد منفی درک می کند . اگر به عنوان مثال کودکی دارید که ممکن است بیماری بدی داشته باشد یا آسیب دیده باشد ، ممکن است هر بار که به بیمارستان می روید ، بترسد و سایر محرک ها ایجاد شود.
این عمل فقط خود عامل ایجاد ترس نیست بلکه می تواند محیط باشد ، و به زودی شما شروع به ایجاد ارتباط با همه چیز خواهید کرد. این یک روش سالم برای زندگی نیست ، و این مهم است که شما فقط بدانید که چه میزان ترس می تواند بر شما و زندگی شما تأثیر بگذارد.
محبوبه لامع گزمه
1401-02-31محبوبه لامع هستم من میخوام تجربه خودم رو بگم با موضوع ترس:
اینکه آدم خیلییی ترسویی بود،اصلا نمیتونستم شب خونه تنها بمونم و همش فکرای تخیلی مثل اینکه الان ینفر از تو اتاق تاریک میاد بیرون به ذهنم می امد.ترس شدید از ارتفاع داشتم ترس از شهربازی و وسایل هیجان انگیزش…اما بعد از بچه دار شدنم تصمیم گرفتم با ترس هام مقابله کنم و خداروشکر موفق بودم👍شغل شوهر من شیفت در گردش هست و من شب تنهام میمونم خونه،ورزش کوهنوری رو انتخاب کردم برای رسیدن به ارتفاع و بلندی ها و همینطور از ارتفاع ۶۸متری بانجی جامپینگ پریدم
خیلی خوشحالم که تونستم پیروز میدان باشم و ترس رو شکست بدم💪
شیماتابان
1401-02-31وقتي شما خود را از پيش بازنده قلمداد کنيد، وقتي ميگوييد ميدانم که نتيجۀ خوبي در آزمون سراسري نميآورم، وقتي قبل از ورود به کلاس درس، به خود تلقين ميکنيد که درس سخت است و شما آن را نميفهميد، وقتي قبل از زدن تستهاي يک درس، آن را سخت تصور ميکنيد و ميگوييد که اين بار هم درصد خوبي را کسب نخواهيد کرد، در واقع، شما خود را در دريايي از افکار منفي غرق کردهايد.
بايد بدانيد، همان طور که ميتوان روي نوار ضبط شده صداي جديدي را ضبط کرد، تجربه و احساس ضبط شده در بخش خاکستري مغز هم قابل اصلاح است و ميتوان آن را تغيير داد؛ پس گذشته را ميتوان تغيير داد، اصلاحش کرد و جايش را با انديشۀ نو پر نمود.
هر گاه ديديد که احساس نامطلوبي را تجربه ميکنيد، روي آن تمرکز نکنيد؛ حتي فکر کردن روي بيرون راندن افکار منفي، به نوعي تمرکز کردن روي آن است، و حتي اگر بتوانيد اين انديشهها را از وجود خود بيرون بريزيد، چه بسا انديشههاي منفي جديدي جاي انديشههاي قبلي را بگيرد؛ زيرا فضاي ذهني گذشته، هنوز منفي است؛ بنابراين، به جاي آن، به سراغ تصورات مثبت برويد و ذهنتان را با خاطرات و تصاوير مطلوب و مثبت پرکنيد؛ در اين صورت، احساسات منفي از بين خواهند رفت.
در اين راستا توجه به موارد زير ميتواند ياور شما باشد تا احساسات منفي کمتري را تجربه کنيد:
* براي چند روز، افکار مزاحم را يادداشت کنيد تا متوجه شويد که فقط يادداشت کردن اين افکار، تا حد زيادي از حجم آنها کم خواهد کرد و احساس بهتري پيدا ميکنيد. به طور کلي، چيزي به نام احساس منفي و مثبت وجود ندارد و اين ما هستيم که با پذيرش افکار منفي يا مثبت، آنها را خلق ميکنيم.
* در مقابل هر فکر منفي، يک فکر مثبت معادل بيابيد تا به کمک آن بتوانيد با افکار منفي خود مقابله کنيد؛ براي مثال، اگر شما در درس رياضي ضعيف هستيد، در عوض، در درس عربي نتايج خوبي را کسب ميکنيد و دبيرتان از شما راضي است؛ يا اگر در مدرسه دانشآموز چندان موفقي نيستيد، در عوض در ورزش يا آشپزي، فردي ماهر و توانمند هستيد.
* اگر عادت داريد که دايم روي کمبودها و نقاط ضعف خود تاکيد کنيد، حتماً اين عادت را کنار بگذاريد و به جنبههاي مثبت خود (که بدون شک، کم هم نيست) فکر کنيد.
* هنگامي که بيش از حد از خود انتقاد ميکنيد، دربارۀ يک نکته، يک حرکت يا رفتار مثبت خود فکر کنيد و آن را براي خود بازگو کنيد.
* هر روز، چند کار يا رفتاري را که انجام دادهايد و موجب رضايت و شادماني خاطرتان شده است، روي کاغذ بنويسيد.
* هنگام انجام يک کار، هدفتان تنها انجام آن کار باشد و انتظار نداشته باشيد که کامل و بي نقص آن را به پايان برسانيد. گاهي بعضي از افراد، رسيدن به حد کمال را تبديل به مانعي بزرگ براي زندگي خود ميکنند و در نتيجه کاري را انجام نميدهند و در واقع، زندگي خود را متوقف ميکنند؛ در صورتي که بايد نقاط مثبت را ديد و کار را انجام داد و از آن لذت برد.
* بروز اشتباهات را فرصتي براي يادگيري بدانيد و هميشه به خود بگوييد که هر کسي ممکن است اشتباه کند، و از اشتباه کردن نهراسيد و خود را به خاطر اشتباهاتتان سرزنش نکنيد.
* به ياد داشته باشيد که هر يک از ما، نمونۀ بيهمتايي در آفرينش الهي با استعدادهاي خودمان هستيم؛ بنابراين، آنچه را که ميتوانيد، تغيير دهيد، و آنچه را که نميتوانيد، مشخص کنيد و سعي کنيد از آنچه که هستيد، لذت ببريد و با آن سازگار شويد.
* ورزش کنيد. با ورزش کردن، از استرس رهايي مييابيد و سالمتر و شادابتر خواهيد بود.
* سعي کنيد که در گفتار و برخوردهاي روزانۀ خود، از کلمات و جملات مثبت استفاده کنيد؛ مثلاً در ملاقات با ديگران، به جاي استفاده از عبارت «خسته نباشيد»، که داراي بار منفي و القاي حس خستگي است، بگوييد: «خدا قوت !» يا «پُرتوان باشيد» يا «شاد باشيد».
* از ميان اهداف خود، هدفي را انتخاب کنيد که اميد بيشتري براي رسيدن به آن هدف و موفقيت در آن داريد و در تلاش براي تحقق آن، تاييد يا تکذيب ديگران، هرگز برايتان مهم نباشد.
فیروزه علی مرادیان
1401-02-30در این مقاله متوجه این موضوع می شویم که ترس یکی از ابتدایی ترین و اساسی ترین احساسات بشر است چرا که انسان عریان و بی دفاع متولد می شود و در تمام طول زندگی در مواجهه با پدیده های گوناگون کم و بیش بی دفاع است. به بیانی دیگر می توان گفت که هویت و ماهیت زندگی را ترس مشخص می کند چراکه بیانگر مرز هاییست که انسان می تواند به آن نزدیک شود و درباره خطرات آن هشیار باشد مثل تهدید های ماورایی، سیاسی و یا طبی.
در می یابیم که زندگی در جهانی که مواجهه با خطر اصل بنیادین آن است و اطمینانی به بقا و ایمنی مطلق وجود ندارد بدون ترس بی معنیست.
نوع و طیف ترس نیز بستگی به شناخت انسان از محیط پیرامون دارد. شناخت عامل خطر بیش از خود خطر می تواند به آن اهمیت و هویت و رنگ و بو بدهد. می توان گفت بین شدت خطر و میزان ترس و واکنش نسبت به آن لزوما نسبت منطقی ای برقرار نیست و گاهی خطراتی که آهسته و بی سر و صدا ولی جدی بشر را تهدید می کند در مقایسه به خطرات آنی سر و صدا و رنگ و لعاب کمتری دارد.
در می یابیم که اگر امنیت کامل نیز برقرار باشد ترس معقول و کنترل شده می تواند به زندگی بشر هویت، هیجان و جذابیت بدهد و بشر مایل است گاهی ترس را به صورت کنترل شده مثلا در قالب برخی ورزش ها تجربه نماید
فاطمه قهرمانی فر
1401-02-30ترسهای اجتماعی: از آنها به عنوان هراس های اجتماعی نیز نام میبرند، بسیار شایع هستند. ریشه این ترسها در نداشتن اعتماد به نفس کافی، فقدان جرئت ورزی لازم و ابراز وجود است. بسیاری از مردم اصلا از ماهیت اینگونه ترس ها آگاه نیستند، فقط با ساده انگاری بر این باورند که دچار بازداری یا منع اجتماعی شده اند که گه گاه پرخاشگر میشوند
فهیمه امینی
1401-02-27وقتی احساس ترس و نگرانی شدیدی می کنید، ذهن و بدن خیلی سریع کار می کنند. هنگامیکه با چیزی ناآشنا روبرو هستید، ممکن است ترس یک احساس یک طرفه باشد.همچنین می تواند یک مشکل طولانی و روزمره باشد – حتی اگر نتوانید دلیل خاصی پیدا کنید.اضطراب کلمه ای است که ما برای برخی از انواع ترس ها استفاده می کنیم که معمولاً مربوط به فکر یا اتفاق ناگواری است که قرار است در آینده اتفاق بیفتد، نه در حال حاضر.برخی از افراد بر اثر ترس پریشان شده و می خواهند از موقعیت هایی که ممکن است باعث ترس و اضطراب شود، دوری کنند.
فاطمه قنبری
1401-02-27وقتی انسان ها از چیزی شناخت ندارن یا راه مقابله با اتفاقاتی و بلد نیستن دچار دفاع گریزی یا نابود گری میشن که حاصل از ترسه ..
زهراامامی
1401-02-26ترس یک حالت هیجانی است که به علت ایجاد یا پیشبینی محرک مضر و خطرناک رخ میدهد. ترس را باید از دلشوره و اضطراب که بدون وجود تهدید خارجی هست باید جدا دانست .ترس به رفتار های خاص فرار و اجتناب مربوط است اما اضطراب مهارناپذیر و غیرقابل اجتناب تلقی میشوند. ترس معمولاً با درد ارتباط دارد ودرک ترس در پاسخ به یک محرک منفی خاص صورت میگیرد مثلا ترس از آب ترس از ارتفاع…
فاطمه رضی آبادی
1401-02-26ترس احساسی است که هر انسانی آن را به عنوان احساسی ناخوشایند میشناسد و از آن دوری میکند مثل ترس از مرگ،بیماری،تنهایی و..مشکل از آن جایی شروع میشود که این احساسات بر زندگی ما اثرات نامطلوبی را بگذارد.ترس طبیعی ترین احساس آدمی میباشد که بقا را تضمین میکند و اگر از حد خاصی بگذرد ما را ناتوان میکند و بر رفتار و کنش های ما مسلط میشود و این یعنی اضطراب،افسردگی و تداوم حال بد در روز های زندگی…نکته مهم غلبه کردن و کنترل ترس است سعی کنیم در حد امکان با ترس خود روبرو شویم.تکنیک های آرامش بخش را یاد بگیریم و آنها را پیاده کنیم.ایمان و معنویت خود را نیز بالا ببریم
فاطمه رضی آبادی
1401-02-25ترس احساسی است که هر انسانی آن را به عنوان احساسی ناخوشایند میشناسد و از آن دوری میکند مثل ترس از مرگ،تنهایی،پیر شدن و…
مشکل از آن جایی شروع میشود که این احساسات بر زندگی ما اثرات نامطلوبی را بگذارد.ترس طبیعی ترین احساس آدمی میباشد که بقا را تضمین میکند و اگر از حد خاصی بگذرد ما را ناتوان میکند و بر رفتار و کنش های ما مسلط میشود و این یعنی اضطراب،افسردگی،و تداوم حال بد در زندگی…نکته مهم غلبه کردن و کنترل ترس است.سعی کنیم در حد امکان با ترس خود روبرو شویم تکنیک های آرامش بخش را یاد بگیریم و آن را پیاده کنیم.ایمان و معنویت خود را بالا ببریم
مرضیه کاهه پور
1401-02-25ترس، در واقع احساسی میباشد که در واکنش به خطرات از شما بروز میکند. احساس ترس، حس ناخوشایندی است که وقتی خطری شما را تهدید میکند، در ذهن شما پدیدار میشود. فرقی نمیکند این خطر بیرونی باشد یا درونی.
fatemeh.sh
1401-02-25ترس بهخودیخود مشکلی ایجاد نمیکند. درواقع مسئله اصلی نحوه واکنش ما در برابر ترس است.
همه ما ترس را تجربه کردهایم؛ همه ما در مراحل مختلف زندگیمان با انواع ترس روبرو شدهایم گاهی با آن مقابله کردهایم و گاهی فرار را برقرار ترجیح دادهایم. ترس احساس طبیعی و غریزی در تمام موجودات زنده است که بقای آنها را تضمین میکند. بااینهمه ترس موضوعی پیچیده است که میتوان به هراس (فوبیا) یا اضطراب تبدیل شود وزندگی ما را دگرگون کند.
ظهور و بروز ترس در بدن دارای چهار مؤلفه است:۱- شناختی: انتظار خطر، افکار
۲- بدنی :رنگپریدگی پوست، تنیدگی عضلات، چهره بیمناک، تند شدن ضربان قلب، گشادشدن رگها، عرق کردن، توقف ترشح اسید معده، فقدان کنترل مثانه، کاهش ترشح بزاق و خشکی دهان، آزاد شدن کربوهیدرات از کبد
۳- هیجانی :احساس دلهره، احساس مورمور شدن
۴- رفتاری :فرار، اجتناب، میخکوب شدن، پرخاشگری
اگر از قبل در حالت ترس هستید، از طریق فرایندی به نام تقویت، پاسخ ترس شما تقویت میشود. وقتی شما بیمقدمه میترسید، حتی اتفاقات بیضرر هم ترسناک به نظر میرسند. اگر در حال تماشای یک فیلم مستند در مورد عنکبوتهای سمی هستید، قلقلک ناشی از نخ پیراهن در گردنتان شما را ترسانده و از جا میپراند. یا وقتی از امنیت شغلی خود نگران باشید، وقتی رئیس شما حتی برای یک جلسه معمولی شما را فرامیخواند، بیشتر عرق خواهید کرد.
تـرس یک هیجان قوی است که بر ذهن و بدن ما تاثیر مستقیم دارد. ترس توانایی آن را دارد که در صـورت مواجهـه بـا رویدادهـای بی خطر ماننـد امتحانات، سـخنرانی، شـغل جدید، دیدارها یـا حتی مهمانی موثـراست.
ترس و اضطـراب میتواند برای مـدت کوتاهی دوام آورده و سـپس از بین رفته والبته میشود بیشتر از این مدت کوتاه تداوم یافته و ذهن انسان را درگیر کند.
هنگام ترس و اضطراب واکنشهای بدن پرسرعت شده و گاها این علائم دیده میشود:
تپش قلب یا بی نظمی در ضربان قلب
نفس کشیدن پرسرعت
ضعف در عضلات
عرق کردن زیاد
احساس دل شوره
تمرکز بر روی هر چیزی دشوار است
احساس سرگیجه
بی میلی و ناتوانی در غذا خوردن
احساس سرما یا گُرگرفتگی
خشک شدن دهان
ضعفی عضلات
دلیل رخ دادن این اتفاق این است که بدن با احسـاس تـرس، فرد را برای اضطـرار آماده میکنـد.
از ترسهای خود نترسیم؛ با آن روبرو شویم؛ یا بر عاملِ ترس خود غلبه میکنیم یا مغلوب آن میشویم؛ در هر حال، از ترس رهایی مییابیم و خلاص میشویم. در ترس زیستن، مایۀ ناخرسندی و افسردگی است
حسین آقامحمدی
1401-02-25ترس و نگرانی شدید در موقعیت های اجتماعی می باشد و این گونه افراد در صورت حضور دیگران نمی توانند فعالیت های خود را انجام دهند و ترس از انتقاد و قضاوت دیگران و مسخره شدن دارند چنین افرادی در فعالیت های اجتماعی نظیر سخنرانی ها و فعالیت های گروهی ، تلفن جواب دادن در حضور دیگران و بیرون غذا خوردن و … اجتناب می کنند .
هدی طالبی
1401-02-24ترس واکنشی است که در مواقع خطر واحتمالات آن بروز میکند گاهی اوقات میتوانیم براین ترس ها غلبه کنیم ولی گاهی اوقات هم نمیتوانیم و تا آخر عمر همراه ماهست گاهی این ترس ها مارا از اتفاقات و خطرها دور میکنه و گاهی هم مارا در خطر میندازد ترس حالتی است هیجانی که به علت ایجاد یا پیش بینی محرک مضر و خطرناک پیش میاد ترس از سازوکارهای بقا است معمولا در پاسخ به یک محرک منفی خاص روی میدهد که میتوان با راهکار های مختلف ازان دوری کرد و یا جلوگیری کنیم