چرا گاهی بیش از حد پرخاشگر می‌شویم؟

خشم یک هیجان طبیعی انسانی است که تمام افراد و حتی سایر جانوران در طول زندگی خود آن را بارها تجربه می‌کنند. هرچند ممکن است پرخاشگری و رفتار پرخاشگرانه نوعی خصلت منفی تلقی شود اما واقعیت این است که احساس خشم برای تمام جانداران جنبه دفاعی دارد و به همین دلیل است که در طول میلیون‌ها سال تکامل، همراه ما بوده است. جانوری که خشم نداشته باشد نمی‌تواند به درستی از جان خود دفاع کند و بقای خود و اطرافیانش را با خطر مواجه می‌کند. با این حال، در صورتی که این احساس را در شرایط نادرست یا به میزان غیرعادی تجربه کنیم، برای خود و دیگران مشکلاتی به وجود خواهیم آورد. در این مقاله چند علت پرخاشگری نامتناسب با شرایط را بررسی می‌کنیم. در صورتی که تا کنون اطرافیان‌تان به شما گفته‌اند که پرخاشگر هستید، شاید بتوانید علت را در این مقاله پیدا کنید و اگر کسی از آشنایان شما دچار پرخاشگری بیش از حد است، می‌توانید با خواندن این مقاله بیشتر متوجه شرایط او شوید.

  1. پرخاشگر می‌شوید چون یاد آسیبی از گذشته افتاده‌اید: همه ما از گذشته خاطرات تلخی داریم که به ما حس شرم، اندوه، ناکافی بودن و… داده است. از آن جا که یادآوری و رخ دادن مجدد چنین خاطراتی برای ما بسیار دشوار و اضطراب برانگیز است، ذهن ما ناخودآگاه تلاش می‌کند که جلوی تکرار چنان وقایعی را بگیرد و حتی آن خاطره را در ذهن ما کمرنگ کند. حال اگر در زندگی ما شرایطی رخ دهد که به اجبار ما را به سمت یادآوری یا تکرار خاطرات آسیب‌زننده‌ی گذشته ببرد، ممکن است بیش از حد انتظار پرخاشگر شویم. یک مثال از این نوع پرخاشگری مربوط به مردی است که علاقه نداشت با همسرش به مسافرت برود و اصرار همسرش به او باعث پرخاشگری او می‌شد. بررسی‌ها نشان داد که او بیش از آن که از مسافرت بیزار باشد، از آن می‌ترسد. زمانی که او پسر کوچکی بود، خانواده‌ی او در مسیر یک مسافرت جاده‌ای تصادف کردند و او پدرش را از دست داد. این حادثه برای او شدیدا تلخ و دردناک بود، تا حدی که دیگر نتوانست بر اضطراب خود از سفر در جاده غلبه کند و با دوستانش نیز به مسافرت نمی‌رفت. به طور خلاصه گاهی پرخاشگری انسان‌ها ریشه در ترسی افراطی از تهدید شدن بقایشان دارد.
  • پرخاشگر می‌شوید چون در حال سوگواری هستید: سوگواری یک فرایند نسبتا طولانی و حساس است که فقط در روبرو شدن با مرگ عزیزان رخ نمی‌دهد، بلکه در هر زمان که کسی یا چیزی را به شکلی از دست داده باشیم، دچار فرایند سوگواری می‌شویم. ما در هر مرحله از فرایند سوگواری احساسات گوناگونی را با شدت فراوان تجربه می‌کنیم. هرچند این فرایند دردناک است اما به ما کمک می‌کند تا با شرایط جدید زندگی کنار آییم و بتوانیم احساس غم  و واقعه‌ی دردناکی که رخ داده را بپذیریم و در دنیای جدید به زندگی خود ادامه دهیم. به‌ علت حساس و آسیب‌پذیر بودن روحیه انسان در جریان فرایند سوگ،‌ ممکن است شخصی که در حال سوگواری است نسبت به مسائل کوچک، واکنشی شدید نشان دهد. مثلا اگر به تازگی از همسر خود که دوستش داشتید جدا شده باشید، شاید صدای موزیک همسایه که معمولا آن را می‌شنیدید و مشکلی با آن نداشتید، چنان شما را برافروخته کند که واکنش تندی نسبت به همسایه خود داشته باشید و با پرخاشگری به او تذکر دهید که صدای موزیک را کمتر کند.
  • پرخاشگر می‌شوید چون ظرفیت تحمل‌تان پر شده است: شاید شما آدم آرام و خویشتنداری باشید که به ندرت پرخاشگری می‌کنید. اما اگر یک روز تمام بدشانسی‌های ممکن را تجربه کرده باشید، در انتهای روز چه حسی خواهید داشت؟ تصور کنید صبح دیر بیدار شده‌اید و برای رفتن به محل کار عجله دارید، چای را در حالی که هنوز خنک نشده می‌نوشید و دهان شما می‌سوزد، در ترافیک گیر می‌افتید و تاخیرتان بیشتر می‌شود، وقتی به محل کار می‌رسید می‌بینید برق رفته و آسانسور کار نمی‌کند، حال باید پنج طبقه را با پله بالا بروید، وقتی به دفترتان می‌رسید گرمتان شده اما نمی‌توانید تهویه و خنک‌کنننده هوا را روشن کنید، چون برق ندارید. سپس از همکاران‌تان می‌شنوید که رئیس شما متوجه تاخیرتان شده و اخطاری نیز به شما داده است. در همین حال آبدارچی برای شما چای می‌آورد، اما رنگ چای آن چیزی نیست که مد نظر شماست. شاید این موضوع اخیر چندان قابل توجه و رنج‌آور نباشد اما از کسی که چنین صبحی را گذرانده اصلا بعید نیست که به آبدارچی بیچاره پرخاشگری کند و چای را از او قبول نکند. در چنین مواردی، پرخاشگری تنها به علت پر شدن ظرفیت تحمل فرد است و به همین دلیل است که تناسبی با شرایط پیش آمده هم ندارد.
  • پرخاشگر می‌شوید چون در مدتی طولانی احساسات خود را سرکوب کرده‌اید: احساسات هرگز از بین ‌نمی‌روند. در شرایط ایده‌آل، یک انسان پخته می‌تواند با احساسات خود، هرچند ناخوشایند، روبرو شود و آن‌ها را کنترل کند. اما به علت دشوار بودن این فرایند، اکثر افراد ناخودآگاه احساسات‌ ناخوشایندشان را سرکوب می‌کنند. با سرکوب شدن احساسات، آن‌ها از دایره‌ی خودآگاهی بیرون می‌روند اما انرژی روانی آن‌ها همچنان وجود دارد و برای بقای خود تلاش می‌کند. در نتیجه فرد تحت تنشی قرار می‌گیرد که علت آن برای خودش مشخص نیست. وقتی چنین جنگی درون انسان در جریان باشد، حوادثی کم‌اهمیت می‌توانند پرخاشگری بزرگی را سبب شوند. مثلا اگر مدت‌هاست که از سیگارکشیدن همسر خود ناراضی هستید اما ناراحتی خود را ابراز نمی‌کنید، احتمال دارد که در مورد موضوع دیگری که شاید کم‌اهمیت هم باشد مشاجره‌ای با او داشته باشید که به پرخاشگری نامتناسبی منجر شود.
  • پرخاشگر می‌شوید چون دچار اضطراب هستید: اضطراب داشتن روحیه شما را حساس می‌کند، زیرا از نظر تکاملی، فرد مضطرب، فردی است که احساس تهدید می‌کند و هر لحظه آماده‌ی واکنش دفاعی است. در چنین شرایطی ممکن است هر چیزی شما را دچار پرخاشگری کند. مثلا ممکن است شما کودکان را بسیار دوست داشته باشید و اگر در فضای عمومی با کودکان روبرو شوید، با آن‌ها صحبت و بازی کنید یا اگر آن‌ها را در حال گریه کردن ببینید، سعی کنید آرامشان کنید. حال تصور کنید که در حال رفتن به یک مصاحبه شغلی حساس هستید که برای انجام آن اضطراب زیادی دارید. در حالی که در تاکسی نشسته‌اید سعی می‌کنید بعضی حرف‌های مهم‌تان را مرور کنید اما سر و صدای کودکی که همراه مادرش در کنار شما نشسته، مزاحم شما شده است. در چنین شرایطی شاید اضطراب شما آنقدر به شما فشار آورد که برای آرام شدن فضا، با پرخاش به مادر کودک تذکر دهید.
  • پرخاشگر می‌شوید چون در محیط احساس ناامنی می‌کنید: ممکن است شما دوستان شوخ‌طبعی داشته باشید که از معاشرت و وقت گذراندن با آن‌ها احساس خوبی دارید. شاید عادت داشته باشید همیشه با هم بگو و بخند داشته باشید و در هر شرایطی خوش بگذرانید. حال تصور کنید که شما همیشه از آسانسور می‌ترسید و امروز با یکی از همان دوستان شوخ‌طبع‌تان به ساختمانی رفتید که می‎بایست سوار آسانسور بشوید. به طور کلی برای شما که فوبیای آسانسور دارید سخت است که لحظاتی را در آسانسور سپری کنید. در چنین شرایطی، دوست شوخ‌طبع شما که از این موضوع آگاه است، مدام در حال شوخی کردن با این موضوع هست، آن هم لحظاتی که شما حس ناامنی می‌کنید! مطمئنا این بار از بذله‌گویی‌های دوست خود لذت نمی‌برید و حتی ممکن است با پرخاش از او بخواهید که شوخی را تمام کند و اجازه دهد شما آرام باشید. مهم‌ترین علت چنین پرخاشی احساس ناامنی شماست که دوستتان با شوخی کردن آن را تشدید می‌کند.

همانطور که گفته شد، خشم احساسی طبیعی در میان جانداران است که لازمه‌ی حیات ماست. همه افراد می‌توانند مهارت کنترل خشم را بیاموزند تا از این احساس به شکلی ثمربخش استفاده کنند. در صورتی که تا کنون نتوانسته‌اید نقش مثبت خشم را در زندگی خود پیاده کنید و برای کنترل خشم به کمک نیاز دارید، با ما تماس بگیرید. متخصصان ما در کلینیک جان زیبا مشتاقانه شما را کمک خواهند کرد.

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 3 میانگین: 4]

نویسنده

مدیر وبسایت

نظرات (36)

  1. محمد مهدی قادری
    1401-03-09

    گاهی اوقات هم بعضی از افراد به طور عامدانه دست به پرخاش و عصبانیت میزنن مثلا ممکنه شخصی با هدف انتقام گرفتن یا آزار و تحریک شخصی دیگر دست به رفتار های پرخاشگرانه بزنه ، حتی بعضی افراد نسبت به خوشون هم پرخاشگری میکنن و مدام خودشون رو سرزنش میکنن . در هر حال باید تلاش کنید تا علت و ریشه رفتار های این چنینی رو در خودتون کشف کنید و اصلاح کنید که کمک گرفتن از یک مشاور میتونه بهترین راه برای حل این جور مسائل باشه

  2. فاطمه قهرمانی فر
    1401-03-01

    وقتی در شرایطی مجبور به پرخاشگری میگیریداحساس آزردگی وبی قراری می کنیم و فشاری را روی خود احساس میکنیم کنترل چنین رفتاری در چنین مواقعی دشواراست که گاهی ممکن است بخواهیم انتقام یا ازارفرددیگه رو داشته باشیم. باید علت و ریشه چنین رفتاری را درخودکشف کنیم

  3. شیماتابان
    1401-02-31

    در مواقعی که به‌شدت عصبانی هستید بهتر است که از آن فرد یا اتفاق عصبانی‌کننده دور شده و به جای پرخاشگری چند لحظه به خود فرصت دهید و سعی کنید روش بهتری برای حل مشکل پیدا کنید.

    حرف بزنید به جای دادزدن

    بدانید که دادزدن فایده‌ای برای شما و حل مشکل به‌وجودآمده ندارد. بنابراین سعی کنید با آرامی توضیح دهید و به فرد مقابل نیز فرصت حرف‌زدن بدهید.

پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود به سایت

اگر می خواهید در وبسایت عضو شوید لطفاً از اینجا عضو شوید.

عضویت در سایت

[wc_reg_form_bbloomer]

در صورتی که قبلاً عضو شدید از اینجا وارد شوید.